جریان شناسی اسباط



 

امام خمینی(ره):


اگر بنا باشد که شما به جای اینکه اقتصاد مردم را درست کنید، به جای اینکه این کشور را بررسی کنید، ببینید کجاهاست که مخروبه است و مردم از همه چیز ساقط هستند، به جای این اگر بنشینید سر مسند و با حرف و با فحاشی به هم، مسائل را غفلت از آن بکنید، این همان است که قدرت‌های بزرگ می‌خواهند تا این مملکت خرابه بماند و صدای مردم درآید. این همان است. شما هم عمال آمریکایید، منتها ملتفت نیستید!


20 شهریور 59  - صحیفه امام، جلد 13، صفحه 202


سلطنت طلبی که حامی امام شد

اشاره: سید محمد کاظم شریعتمداری ۱۵ دی ۱۲۸۴ در تبریز متولد شد. وی موسس حزب جمهوری خلق مسلمان ایران و دارالتبلیغ اسلامی بود. شریعتمداری پس از اتمام دروس سطح، دو سال در درس خارج میرزا صادق تبریزی و میرزا ابوالحسن انگجی که از علمای معروف تبریز بودند، شرکت نمود و در سال ۱۳۰3 شمسی، برای ادامه تحصیل، به حوزه علمیه قم رفت و در درس عبدالکریم حائری یزدی شرکت نمود و دوره خارج فقه و اصول را در نزد عبدالکریم حائری یزدی تا زمان فوتش آموخت و همزمان همان درس را برای همدوره های خود مانند حاج ملا على معصومی ( همدانی)، سید ابوالفضل زنجانی، سید رضا زنجانی و روح الله خمینی درس می داد.

 

آیت الله سید محمد کاظم شریعتمداری

سید کاظم میرفیضی معروف به شریعتمداری، زمانی با برادرش در شهر تبریز، دکان قندفروشی داشت، وی فعالیت‌هایی در زمینه ورود به مجلس شورای ملی شاهنشاهی انجام داد که با موفقیت توام نبود. یکی از برنامه‌های محمدرضای جوان، دیدار با علمای تبریز بود؛ اما جوّ آذربایجان به گونه‌ای بود که علمای متعهد تبریز، ملاقات با شاه را اساسا حرام و فسق می‌دانستند؛

 اما شریعتمداری، موقعیت را مغتنم شمرده و علاوه بر ملاقات با محمدرضا پهلوی، نطق غرایی در روز چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۲۶ در مراسم خوشامدگویی به شاه ایراد می‌کند:

«اعلی‌حضرتا! طلاب علوم دینی فقط انتظار و تقاضا دارند که تناسب مقام خدمتشان مورد توجه ملوکانه واقع شوند.» و در مقام پوزش نسبت به بی‌محلی سایر علما به شاه، می‌گوید:

ادامه مطلب

مصاحبه با حجت الاسلام لیالی درباره دانشگاه مفید

اشاره: « اسباط » در رابطه با جریان شناسی جریانات موجود در حوزه علمیه و علوم دینی برای آگاهی و بصیرت دهی اجمالی از جریان روشن‌اندیشی دینی و حوزوی در حوزه‌های ایران و کشورهای اسلامی و نقشی که این جریان ها و مراکز مرتبط با این جریان ها در حوزه علوم دینی و بین طلاب دارند و آسیب‌شناسی آن ها، گفت و گویی را در همین زمینه با حجت الاسلام محمد علی لیالی مولف، محقق، پژوهشگر و استاد حوزه و دانشگاه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف انجام دادیم که در ادامه می خوانید.

حجت الاسلام محمدعلی لیالی علاوه بر تحصیل در دروس خارج فقه، اصول، فلسفه حوزه علمیه دارای مدرک لیسانس و فوق لیسانس فلسفه و تاریخ تشیع و مدرک دکترای شیعه نیز می باشند.

 

اسباط- در ابتدا توضیحاتی درباره دانشگاه مفید بفرمایید تا وارد جزئیات شویم.

- دانشگاه دارالعلم مفید یا دانشگاه مفید از موسسات غیر انتفاعی وابسته به وزارت علوم است؛ قبل از اینکه وارد بحث دانشگاه مفید و نحوه سیستم‌های آموزشی، کادر آموزشی و فضای آموزشی دانشگاه شوم، باید تأکید کنم که دانشگاه مفید قرار بود اولین مرکز راه اندازی علوم اسلامی و علوم انسانی در حوزه علمیه قم باشد. پذیرش این دانشگاه از طریق کنکور یا وزارت علوم به صورت اختصاصی از طلبه‌هایی است که سطح یک حوزه را تمام کرده‌اند.

مرحوم آیت‌الله اردبیلی از معدود افرادی بود که قبل از انقلاب مؤسسه داشت

ادامه مطلب

 

ت اسلام تکیه‌گاه محرومان

صدها سال است که ت اسلام تکیه‌گاه محرومان بوده است، همیشه مستضعفان از کوثر زلال معرفت فقهای بزرگوار سیراب شده‌اند. از مجاهدات علمی و فرهنگی آنان که بحق از جهاتی افضل از دماء شهیدان است که بگذریم، آنان در هر عصری از اعصار برای دفاع از مقدسات دینی و میهنی خود مرارتها و تلخیهایی متحمل شده‌اند و همراه با تحمل اسارت‌ها و تبعیدها، زندان‌ها و اذیت و آزارها و زخم زبان‌ها، شهدای گرانقدری را به پیشگاه مقدس حق تقدیم نموده‌اند. شهدای ت منحصر به شهدای مبارزه و جنگ در ایران نیستند، یقیناً رقم شهدای گمنام حوزه‌ها و ت که در مسیر نشر معارف و احکام الهی به دست مزدوران و نامردمان، غریبانه جان باخته‌اند زیاد است.
در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. کدام انقلاب مردمی - اسلامی را سراغ کنیم که در آن حوزه و ت پیش کسوت شهادت نبوده‌اند و بر بالای‌دار نرفته‌اند و اجساد مطهرشان بر سنگفرش‌های حوادث خونین به شهادت نایستاده است؟


 

چرا افراد بیکار و مزاحم و علف هرزه در محیط مقدس ت زیاد است

چرا در گذشته حوزه های علمی و ما از لحاظ رشته های مختلف علوم از تفسیر و تاریخ و حدیث و فقه و اصول و فلسفه و کلام و ادبیات و حتی طب و ریاضی، جامع و متنوع بود و در دوره های اخیر تدریجاً به محدودیت گراییده است و به اصطلاح در گذشته به صورت جامع و دانشگاه بود واخیراً به صورت کلّیه و دانشکده ی فقه درآمده و سایر رشته ها از رسمیت افتاده است؟ چرا افراد بیکار و مزاحم و علف هرزه در محیط مقدس ت زیاد است به طوری که یک زعیم مجبور است برای آب دادن یک گل، خارها و علف هرزهایی را هم آب بدهد؟

چرا اساساً در میان ما سکوت و س و تماوت و مرده وشی، بر حرّیت و تحرّک و زنده صفتی ترجیح دارد و هرکس بخواهد مقام و موقع خود را حفظ کند ناچار زبان در کام می کِشد و پای در دامن می پیچد؟

چرا برنامه های تحصیلی ما مطابق احتیاجات تنظیم نمی شود؟

چرا تصنیف و تألیف و نشریه و مجله به قدر کافی نداریم؟

چرا بازار القاب و عناوین و ژست و قیافه و آراستن هیکل در میان ما اینقدر رایج است و روز به روز مع الاسف زیادتر و رایجتر می گردد؟

چه رمزی در کار است که زعمای صالح و روشنفکر ما همین که در رأس کارها قرار می گیرند قدرت اصلاح از آنها سلب می گردد و مثل این است که اندیشه های قبلی خود را فراموش می کنند و. . .

 

 

شهیدمطهری -مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 48

اشاره: طبعا بررسی حقوقی لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی نیازمند بررسی های عمیق و میدانی است؛ اما بازخوانی اهداف و برنامه‌های این لایحه خود گویای زوایای متعددی برنامه‌ها و توطئه‌های آمریکا است.

هدف رژیم از این تغییر و تبدیل قانون چنین بود:

1- زورآزمایی با ت و هواخواهان مذهب و کنار گذاشتن همیشگی آنها از صحنه تا دیگر مجبور به محافظه کاری در برابر مراجع دینی نباشد.

2- با حذف مذهب رسمی و سوگند به قرآن، به گروه‌های صاحب نفوذ غیر مسلمان که در عمل ت کشور را به دست داشتند، فرصت دهد که به طور رسمی اعلام موجودیت کنند.

3- با عنوان کردن آزادی ن، دلیل عقب ماندگی و محرومیت گذشته آنها را به عهده اسلام و قانون اساسی بگذارد.

4- آخرین مانع پیوستگی کامل ایران به غرب را از میان بردارد.

نکته بحث برانگیز این لایحه، موضوع مشارکت ن بود که از ابتدایی ترین حقوق انسانی محروم بودند (همانگونه که مردان هم محروم بودند) . هدف از تصویب این لایحه آزادی ن نبود بلکه توطئه آمریکا و اسراییل برای از بین بردن عفت عمومی و ترویج فساد و فحشا در میان ن بود. علت مخالفت با آن، به دلیل آمریکایی بودن طرح و ماهیت فریبکارانه و مفسده انگیزه آن بود و امام (ره) اعلام کردند: «ما با ترقی زنها مخالف نیستیم، ما با این فحشاء مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم، مگر مردها در این مملکت آزادی دارند که زنها داشته باشند؟ ! آزاد مرد و آزاد زن با لفظ درست می شود؟ (صحیفه امام، ج1، ص306) 

 

تصویب لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی

قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی در ربیع الثانی 1325 قمری(1286 ش) با 122 ماده به تصویب مجلس رسید. به موجب این قانون انجمن ایالت در مرکز ایالت و انجمن ولایت در شهر حاکم نشین تشکیل می‌شد. این انجمن‌ها وظایف و اختیاراتی مانند مجلس شورای ملی به جز قانون‌گذاری در حوزه‌ی خود را داشته است.

به موجب ماده 6 و 7 این قانون انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان دارای شرایطی سلبی بوده‌اند؛ از جمله «اشخاصی که معروف به فساد عقیده» بوده‌اند و «طایفه ی نسوان»، از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم بوده‌اند.

ادامه مطلب

بدون شک مبارزه با دین، فرهنگ و انقلاب اسلامی، از طریق جریان‌های فکری زاویه‌دار با اسلام و انقلاب اسلامی صورت می‌گیرد و بدون اطلاع از تفکرات آن‌ها نمی‌توان با دشمنان مقابله کرد. استعمارگران مستکبر، به‌خوبی دریافتند که بهترین روش تضعیف اسلام و نظام اسلامی، مبارزه فکری با آن است و لذا ترویج افکار منافی با دین در دستور کار آنان قرار گرفت. به‌حق باید گفت در هیچ زمانی، جریان‌های ضد دین تا این حد فعّال نبوده‌اند و اگر نبود حقانیت اسلام و انقلابِ برخاسته از آن، خدا می‌داند چه سرنوشتی در انتظارمان بود.

مفهوم‌شناسی

قبل از ورود به اصل بحث، اشاره‌ای اجمالی به مفهوم چند اصطلاح لازم است.

 

جریان

«جریان» حرکتی ادامه‌دار است که بر مبنای تفکر و عقیده‌ای مشخص، شکل گرفته و به دنبال تأثیرگذاری بر عموم مردم جامعه است.

 

هدف جریان

«هدف»، تأثیرگذاری در نظام ی، فرهنگی و اقتصادی است.

 

جریان‌شناسی

چگونگی شکل‌گیری یک تفکر، شناخت آن، معرفی مؤسسان و چهره‌های شاخص تأثیرگذار آن و نحوه اثرگذاری بر تفکر، عقاید و رفتار مردم جامعه را «جریان‌شناسی» می‌گویند.

 

جریان‌شناسی ی

«جریان‌شناسی ی»، شناسایی بسترها، زمینه‌ها و چگونگی شکل‌گیری گروه‌ها و احزاب ی هم‌سو در مواضع، رویکردها و گفتمان‌ها و تعامل مثبت و منفی میان آن‌ها، همراه با شناخت مبانی فکری، اعتقادی و دیدگاه‌های ی، فرهنگی و اقتصادی آن‌ها است.

ادامه مطلب

حق و عدالت کد عبور از مرزهای خطر

یکی از اصولی که در حکومت پیامبر مورد توجه قرار گرفت اصل حاکمیت حق و عدالت است. پیامبر در سیره ی خویش ثابت کرد که برای خروج از بسیاری خط قرمزها، نیازمند رعایت حق و پذیرش حاکمیت عدالت در روابط فردی و اجتماعی هستیم.

حاکمیت حق در مقام نظر و تئوری قابل قبول است، اما در مقام عمل گاهی اوقات با مشکلاتی مواجه می‌شود. اسلام، خواهان تعالی انسان‌ها در همه مراتب است. پذیرش حق و تن دادن به عدل یکی از مراتبی است که مسلمان باید طی کند،اما عدالت همیشه مطلوب شریعت ما نیست؛ گاهی اوقات مطلوب بالاتر از عدل و حق است.

مثلاً زمانی که مساله جهاد و دفاع از مسلمانان و مرزهای اسلامی مطرح است آن چیزی که حاکمیت دارد، عدالت و حق نیست بلکه مرتبه‌ای بالاتر از آن باید در نظر گرفته شود، که اگر غیر از این باشد، جهاد و دفاع در مراحل اولیه متوقف می‌شود؛ زیرا شخص می‌گوید: چرا من کشته شوم و دیگری نه؟ خداوند هم درآیه شریفه می‌فرماید: «مومنان کسانی هستند که از جان خودشان گذشتند.» و گذشتن از جان امری فراتر از تن دادن و پذیرش حق و عدالت است. آنچه در تفسیر این آیه تجلی پیدا می‌کند، «ایثار» است. این همان اصلی است که پیامبر (ص) در پیمان برادری، به دنبال آن بودند. وقتی جامعه‌ای به این مرحله برسد که افراد برای حفظ اصول و مبانی دین، ایثار علی النفس داشته باشند، عدالت معنا ندارد، اسلام حق و عدالت را کد عبور از مرزهای خطر گذاشته و ایثار را درجه تعالی انسان‌ها.


 

تعریف ی

«اینکه ما می­گوییم ون - حالا ونی که درگیر کار ی هم نیستند؛ است، مدرّس است، پیش­نماز است، مشغول یک شأنی از شئون است - ی باشند، یعنی چه؟ این، آن نکته‌ی اساسی است؛ یعنی قدرت تحلیل ی داشته باشد. من همیشه به دانشجوها و طلبه‌ها می­گویم، به شما هم عرض می­کنم، و این به همه‌ی ت مربوط می­شود: باید ی باشید؛ منتها نه به معنای ورود در باندها و جناح­های ی؛ نه به معنای ملعبه و آلت دست شدن این یا آن حزب یا گروه ی، یا ت‌بازان حرفه‌ای؛ این مطلقاً مورد نظر نیست؛ بلکه به معنای آگاهی ی، قدرت تحلیل ی، داشتن قطب‌نمای سالم ی که جهت را درست نشان بدهد. گاهی ما طلبه‌ها اشتباه می­کنیم؛ قطب‌نمای ما درست کار نمی­کند و جهت‌یابی ی را درست نشان نمی­دهد. این، چیزی نیست که به خودی خود و یک شبه به وجود بیاید؛ نه، این مُزاولت در کار ت لازم دارد؛ باید با مسائل ی آشنا شوید، حوادث ی کشور را بدانید و حوادث ی دنیا را بدانید. طلبه‌ها امروز به اینها نیاز دارند. یک گوشه‌ای نشستن، سرخود را پایین انداختن، به هیچ کار کشور و جامعه کاری نداشتن و از هیچ حادثه‌ای، پیش‌آمدی، اتفاق خوب یا بدی خبر نداشتن، انسان را از جریان دور می­کند. ما مرجع مردم هم هستیم؛ یعنی مورد مراجعه‌ی مردمیم و اگر خدای نکرده یک علامت غلط نشان بدهیم، یا یک چیزی که مطلوب دشمن است بر زبان ما جاری بشود، ببینید چقدر خسارت وارد می­کند. بنابراین، یک وظیفه‌ی مهمی که امروز ماها داریم، ارتباط با ت است. کناره‌گیری از ت درست نیست و کار شیعه نیست».

حوزه و ت، ص 379


 

امام ‌ای:

ائمه می‌خواهند حکومت اسلامى درست را بر سر پا کنند؛ می‌خواهند نظام علوى را برقرار بکنند، چه باید بکنند؟ اولین کار این است که ذهنیت مردم را عوض کنند؛ فرهنگ به اصطلاح اسلامى ضداسلامى را که در ذهن مردم رسوخ کرده، از آنها بگیرند و جاى آن را با فرهنگ خوب و صحیحى و قرآن حقیقى و توحید واقعى جایگزین کنند؛ این همان مبارزه فرهنگى است.


ضرورت توجه به سبک زندگی عالمان حوزوی

حوزه‌های علمیه شیعی دارای سرمایه‌های عظیم و بی‌نظیری به نام عالمانِ مجاهد هستند. سرمایه‌ای انسانی که می‌توان سال‌ها بر سر سفره آن نشست و بهره برد و فیض رساند. ظرفیت‌های فراوانی پیرامون این عالمان وجود دارد که تنها باید با اندیشه و تدبیر به اصطیاد و اکتشاف و فراوری آن‌ها پرداخت. آنچه تاکنون از عالمان مورد توجه و نظر حوزویان بوده است، خروجی‌ها و تولیدات علمی آن‌هاست. هرچند همین سرمایه علمی نیز به‌خوبی مورد توجه قرار نگرفته است ولی محور اصلی استفاده از عالمان سال‌های دور و نزدیک را تشکیل داده است.

اما وجه دیگری از زندگی عالمان وجود دارد که شاید بتوان آن وجه را مهم‌تر از وجه علمی برشمرد. حقیقت این است که تولیدات علمی یک عالم در متن زندگی و در بستر یک حیات فاخر و عالمانه پدید آمده است. سبک زندگی عالم و شیوه حیات او است که بستری مناسب برای پدید آمدن آثار و تولیدات علمی پدید می‌آورد. اساساً بدون وجود زمینه‌ای مناسب، هیچ‌گاه خروجی ویژه‌ای از محصولات علمی شکل نمی‌گیرد. ناظران تنها با محصول یک حیات طیبه و فاخر آشنا هستند ولی به آن روی سکه این محصول نگاهی ندارند؛ حقیقت این است که آن نوعِ زندگی چنین خروجی و محصولی را در پی داشته است.

غفلت از این واقعیت موجب شده برخی برنامه‌ریزان، هنگام طراحی نظام‌های آموزشی و با هدف تربیت عالمانی چون بزرگان و برجستگان تاریخ حوزه، تنها به مؤلفه‌های رشد علمی طلاب توجه کنند؛ غافل از اینکه طلبه برای رشد علمی مناسب نیازمند بستر‌های لازم در مجموع حیات طلبگی است تا درآن شرایط بذر علمی بکارد و محصولی قابل توجه درو نماید.

اساساً نگاه برخی برنامه‌ریزان به انسان نگاهی تک‌ساحتی است. ‌گویی نقشی برای عناصر و مؤلفه‌های گوناگون شخصیت‌ساز انسان‌ها وجود ندارد و انسان موجودی است که تنها با طی مسیری خطی و باریک که هیچ حاشیه و ملاحظه‌ای را برنمی‌تابد، باید رشد نماید. تلقی‌هایی از این دست، نظام آموزشی حوزه را در سال‌های اخیر با چالش‌های جدی در عرصه تربیت روبه‌رو کرده است.

ادامه مطلب

 

پیش‌گفتار

در خصوص شناخت حوزه علمیه در دهه شصت باید به واقعیت شکل‌گیری انقلاب اسلامی بر اساس نظریه انقلابی امام خمینی(ره) که در صدد تغییر نظام موجود و نظام سلطه حاکم بر ایران بود توجه کرد.

این نظریه تغییر را ایشان، مبتنی بر نظریه ولایت فقیه و ایده حکومت اسلامی و دینی پی گرفتند، ضمن اینکه انی که عمدتاً، یا از شاگردان خود ایشان بوده و یا از محضر علمی، فکری و اندیشه‌ای امام بهره برده و این مسیر را باور کرده بودند، امام امت را در این مسیر یاری نمودند، تا بالاخره در بهمن ماه سال ۱۳۵۷، انقلاب اسلامی ایران تحقق عملی پیدا کند. چه بسا حتی بسیاری از علما و ان باور نمی‌کردند که حوزه علمیه توان بر دوش کشیدن بار اجرایی چنین پروژه ی ـ انقلابی سنگینی را دارد و از طرفی جریان‌های مخالف امام و مخالف ت چه پهلوی‌ها و چه آمریکایی‌ها، چه طیف ملی‌گرا و چه طیف چپ‌گرا در ایران باور نمی‌کردند که ت شیعه ظرفیتی برای ورود به عرصه اجرا را داشته باشد. گرچه پیش‌از این تاریخ، حضور ت در حدود صد سال قبل از انقلاب ثابت کرده بود هر زمانی‌که نیاز به اعتراض، مقاومت و قیام علیه ظلم و بی‌عدالتی و از طرفی ایجاد ثبات و آرامش در جامعه باشد، ت وارد مبارزه خواهد شد. ماجرای شورش علیه سفارت روسیه، ماجرای قیام تنباکو، ماجرای قیام عدالت خواهانه برای اجرای عدالت در جنبش مشروطه و همچنین ماجرای نهضت ملی شدن صنعت نفت و حتی قیام ۱۵ خرداد هم در همین قالب بود که نشان‌دهنده اهمیت نقش ت و توانایی آن در سازماندهی و به میدان آوردن مردم بود.

تمام این جریان‌ها براین باور بودند که ت در عرصه اجرا و نگه داشت قدرت ی و به حاصل نشاندن قدرت برآمده از آن قیام، ناکار آمد بوده و این توانایی را ندارد.

ادامه مطلب

 

 

درآمد:

نواندیشی دینی یکی از سر‌فصل‌های مهم و کاربردی در حوزه‌های علمیه است. امروزه تقریبا در بسیاری از نشست‌های علمی، ابعادی از این سرفصل مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد. شناخت نواندیشی‌دینی و مبانی آن و آشنایی با نظر امام و رهبری پیرامون این سرفصل، از مهمترین مباحث موجود است؛ لذا برآن شدیم تا با مصاحبه‌ای با حجت الاسلام صبوری به بررسی ابعاد مختلف این سرفصل بپردازیم. حجت الاسلام صبوری از جمله پژوهشگران جوان حوزه هستند که چندین سال به عنوان مدرس سطوح عالی مشغول به تدریس بوده‌اند؛ کتاب‌های «الأصول فی الفقه، تطبیق القواعد و احکام غیبت و دروغ» تاکنون از ایشان به چاپ رسیده است. وی علاوه بر «قواعد فقه حکومتی»، «حلقات» شهید صدر را نیز تدریس می‌کند. اخیرا ایشان در زمینه فقه نظام ورود بسیار جدی داشته‌اند و از طرف آیت الله اعرافی به دبیری شورای ت گذاری فقه معاصر منصوب شده‌اند. در ادامه توجه شما مخاطبین عزیز را به متن مصاحبه جلب می‌کنیم:

 

اسباط:با عرض سلام خدمت حضرتعالی، در فضای حوزه‌های علمیه بحث روشن‌فکری یا جریان نواندیش دینی یکی از مهمترین مباحث است؛ این جریان نواندیش دینی دقیقاً چیست و مروجان این نواندیشی دینی در دوران ما چه کسانی هستند؟

ادامه مطلب

 

 

 

محور شیعیان انگلیسی

محور این جریان، خانواده شیرازی است که فرزندان مرحوم سیدمهدی حسینی شیرازی و از نوادگان میرزای بزرگ مرحوم محمدحسن شیرازی(اعلی‌الله‌مقامه)، صاحب فتوای مشهور تحریم تنباکو، هستند. خانواده شیرازی‌ها، متشکل از چهار برادر به نام‌های زیر است:

سیدمحمد شیرازی

مرحوم آیت‌الله سیدمحمد حسینی شیرازی، برادر بزرگ این خانواده بود. وی در سال ۱۳۴۷ ه.ق، در شهر نجف متولد شد و از سن ۹ سالگی، همراه با پدر به کربلا منتقل گردید. وی در سن ۴۴ سالگی بر اثر فشارهای رژیم بعثی عراق، ناچار به مهاجرت به کویت شد و در سال ۱۳۹۹ هـ. ق. در سن ۵۲ سالگی به شهر قم مهاجرت نمود. وی از فعالین بر ضد رژیم صهیونیستی بود و کتابی را تحت عنوان «الدنیا ملعبه الیهود» منتشر کرد که ترجمه فارسی آن نیز تحت عنوان «دنیا بازیچه یهود» یا «دنیا بازیچه دست یهود» منتشر شده است. او فردی فوق‌العاده ساده‌زیست، بی‌آلایش، خونگرم و تشکیلاتی بود. هنگامی‌ که مرحوم امام خمینی(اعلی‌الله‌مقامه) از ترکیه به عراق تبعید شدند، در مدتی که امام در کربلا اقامت داشتند، مرحوم سیدمحمد، امامت جماعت را به حضرت امام محول کرده بود.

ادامه مطلب

 
 

 

شیعیان انگلیسی

یکی از جریانات انحرافی که در سال‌های اخیر به وجود آمده است، شیعیان انگلیسی هستند. آمریکا در شکل‌گیری این جریان، نقش برجسته‌ای دارد اما چون به ظاهر از جانب انگلیس حمایت می‌شوند و دانسته یا ندانسته در مسیر تحقق ت‌های انگلیس قرار دارند، به شیعیان انگلیسی معروف شده‌اند.

نقش آمریکا در شکل‌گیری این جریان

بر اساس اسناد موجود، کشور آمریکا در شکل‌گیری این جریان، نقش اساسی داشته است. جفری هالورسون، نظریه‌پرداز و پروفسور دانشگاه آریزونای آمریکا، پس از فتنه سال ۸۸، مقاله‌ای را در سایت مرکز مطالعات استراتژیک دانشگاه آریزونا منتشر نمود و در آن مقاله، مطالبی را در مورد انقلاب ایران و استفاده از شیرازی‌ها برای ضربه زدن به انقلاب بیان نمود که به بخش‌هایی از آن اشاره می‌کنیم. وی در این مقاله گفت:

در این شرایط، اقدام نظامی آمریکا علیه ایران غیر عاقلانه است و ممکن است تنها به متحد کردن جناح‌های متخاصم درون حکومت ایران منجر شود. اقدام نظامی ـ در زمانی که حمایت بیشتری از جامعه بین‌المللی مورد نیاز است ـ بیشتر به بی‌ثبات کردن منطقه و مردم کشور و تمایلات دموکراتیک آسیب می‌رساند. رژیم ایران نیز چنین اقداماتی را به عنوان بهانه‌ای برای سرکوب بیشتر مخالفان داخلی خود و بهره برداری از تلفات جانی در جنگ تبلیغاتی علیه آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن مورد استفاده قرار می‌دهد. بنابراین، بکارگیری «نیروی نرم»، راه حل با دوام‌تری را برای مقابله با رژیم ایران ارائه می‌دهد.

ادامه مطلب

زینب کبری یک نمونه‌ی برجسته‌ی تاریخ
زینب کبری یک نمونه‌ی برجسته‌ی تاریخ است که عظمت حضور یک زن را در یکی از مهمترین مسائل تاریخ نشان میدهد. اینکه گفته می‌شود در عاشورا، در حادثه‌ی کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد - که واقعاً پیروز شد - عامل این پیروزی، حضرت زینب بود؛ والّا خون در کربلا تمام شد. حادثه‌ی نظامی با شکست ظاهری نیروهای حق در عرصه‌ی عاشورا به پایان رسید؛

اما آن چیزی که موجب شد این شکست نظامیِ ظاهری، تبدیل به یک پیروزی قطعیِ دائمی شود، عبارت بود از منش زینب کبری‌؛ نقشی که حضرت زینب بر عهده گرفت؛ این خیلی چیز مهمی است. این حادثه نشان داد که زن در حاشیه‌ی تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخی قرار دارد. قرآن هم در موارد متعددی به این نکته ناطق است؛ لیکن این مربوط به تاریخ نزدیک است، مربوط به امم گذشته نیست؛ یک حادثه‌ی زنده و ملموس است که انسان زینب کبری را مشاهده می‌کند که با یک عظمت خیره‌کننده و درخشنده‌ای در عرصه ظاهر میشود؛ کاری می‌کند که دشمنی که به حسب ظاهر در کارزار نظامی پیروز شده است و مخالفین خود را قلع و قمع کرده است و بر تخت پیروزی تکیه زده است، در مقر قدرت خود، در کاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل شود؛ داغ ننگ ابدی را به پیشانی او میزند و پیروزی او را تبدیل می‌کند به یک شکست؛ این کارِ زینب کبری است. زینب (سلام اللَّه علیها) نشان داد که میتوان حجب و عفاف نه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه، به یک جهاد بزرگ.

خطبه حضرت زینب تحلیل عظیم از وضع جامعه‌ی اسلامی
آنچه که از بیانات زینب کبری باقی مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حرکت زینب کبری را نشان میدهد. خطبه‌ی فراموش نشدنی زینب کبری در بازار کوفه یک حرف زدن معمولی نیست، اظهارنظر معمولی یک شخصیت بزرگ نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعه‌ی اسلامی در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیق‌ترین و غنی‌ترین مفاهیم در آن شرائط بیان شده است. قوّت شخصیت را ببینید؛ چقدر این شخصیت قوی است. دو روز قبل در یک بیابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با این همه عزیزان و جوانان و فرزندان و اینها از بین برده‌اند، این جمع چند ده نفره‌ی ن و کودکان را اسیر کرده‌اند، آورده‌اند در مقابل چشم مردم، روی شتر اسارت، مردم آمده‌اند دارند تماشا می‌کنند، بعضی هلهله می‌کنند، بعضی هم گریه می‌کنند؛

در یک چنین شرائط بحرانی، ناگهان این خورشید عظمت طلوع می‌کند؛ همان لحنی را به کار می‌برد که پدرش امیرالمؤمنین بر روی منبر خلافت در مقابل امت خود به کار می‌برد؛ همان جور حرف می‌زند؛ با همان جور کلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندی مضمون و معنا:

«یا اهل الکوفه، یا اهل الغدر و ال»؛ ای خدعه‌گرها، ای کسانی که تظاهر کردید! شاید خودتان باور هم کردید که دنباله‌رو اسلام و اهل‌بیت هستید؛ اما در امتحان اینجور کم آوردید، در فتنه اینجور کوری نشان دادید.

«هل فیکم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الکذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابی هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین هستید؛ در حالی که واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهده‌ی مقابله‌ی با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را نجات دهید.

«مثلکم کمثل الّتی نقضت غزلها من بعد قوّة انکاثا»؛ مثل آن کسی شُدید که پشم را می‌ریسد، تبدیل به نخ می‌کند، بعد نخ‌ها را دوباره باز می‌کند، تبدیل می‌کند به همان پشم یا پنبه‌ی نریسیده. با بی‌بصیرتی، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق و باطل، کرده‌های خودتان را، گذشته‌ی خودتان را باطل کردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعای انقلابیگری؛ اما باطن، باطن پوک، باطن بی‌مقاومت در مقابل بادهای مخالف. این، آسیب‌شناسی است.

حضرت زینب زن تاریخ است
با این بیان قوی، با این کلمات رسا، آن هم در آن شرائط دشوار، اینگونه صحبت می‌کرد. اینجور نبود که یک عده مستمع جلوی حضرت زینب نشسته باشند، گوش فرا داده باشند، او هم مثل یک خطیبی برای اینها خطبه بخواند؛ نه، یک عده دشمن، نیزه‌داران دشمن دور و برشان را گرفته‌اند؛ یک عده هم مردم مختلف‌الحال حضور داشتند؛ همان‌هائی که مسلم را به دست ابن‌زیاد دادند، همان‌هائی که به امام حسین نامه نوشتند و تخلف کردند، همان‌هائی که آن روزی که باید با ابن‌زیاد در می‌افتادند، توی خانه‌هایشان مخفی شدند - اینها بودند توی بازار کوفه - یک عده هم کسانی بودند که ضعف نفس نشان دادند، حالا هم نگاه می‌کنند، دختر امیرالمؤمنین را می‌بینند، گریه می‌کنند.

حضرت زینب کبری با این عده‌ی ناهمگون و غیر قابل اعتماد مواجه است، اما اینجور محکم حرف می‌زند. او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمی‌شود زن را ضعیفه دانست. این جوهر نه‌ی مؤمن، اینجور خودش را در شرائط دشوار نشان می‌دهد. این زن است که الگوست؛ الگو برای همه‌ی مردان بزرگ عالم و ن بزرگ عالم. انقلاب نبوی و انقلاب علوی را آسیب‌شناسی می‌کند؛ می‌گوید شماها نتوانستید در فتنه، حق را تشخیص بدهید؛ نتوانستید به وظیفه‌تان عمل کنید؛ نتیجه این شد که جگرگوشه‌ی پیغمبر سرش بر روی نیزه رفت. عظمت زینب را اینجا می‌شود فهمید.

 

۱۳۸۹/۰۲/۰۱


 

وقتی که همه نبودند، او بود

 امیرالمؤمنینی که به خانه‌ی فقیر سر میزند، در دهان بچه‌ی یتیم با دست خودش، غذا می‌گذارد. حالا کسی ادّعا کند که او امام من است؛ در حالی که آن چیزی که در دوران حکومتش، قدرتش، ریاستش ولو بر یک مجموعه‌ی کوچک؛ ریاست بر یک ده؛ بر یک گوشه از گوشه‌های کشور به یادش نمی‌آید، این دسته از مردمند: محرومین، فقرا، مستضعفین! چنین کسی می‌تواند بگوید که «او امام من است»!؟ اینها با هم نمی‌سازد!

 امیرالمؤمنین آدمی بود که در راه تبلیغ دین و کار برای خدا و مبارزه با دشمنان خدا، شب و روز نمی‌شناخت. در همه‌ی جنگ‌هایی که پیغمبر رفتند، حضور داشت؛ جز در موارد خیلی معدود. وقتی که همه نبودند، او بود. آن‌وقت که کار از همیشه سخت‌تر بود، او در نزدیکترین جای خطر حضور داشت. کسی ادّعا کند که او امام من است؛ در حالی که حاضر نباشد در راه خدا و دین خدا، یک سیلی به بناگوشش  بزنند!؟ این می‌شود!؟ حاضر نباشد که به دشمن خدا، به دشمنان دین و به دشمنان اسلام، به خاطر قدرت و گردن کلفتیشان بگوید بالای چشمتان ابروست!؟

 امیرالمؤمنین، [با قدرت‌های ستمگر درافتاد] حالا یک عدّه، امروز بگویند: «بله؛ او امام ماست.» اما حاضر نباشند به استکبار، به قدرت مسلط امریکا، به کسانی که امروز صد برابر قدرتمندان فاسد صدر اسلام به مردم ظلم می‌کنند یک کلمه حرفی بزنند که آنها را بد بیاید!؟

بعد هم بگویند: «ما شیعه‌ی علی هستیم و او امام ماست»!؟ امام یعنی چه؟(1)
 

اسوه بودن امیرالمومنین (ع) در همه‌ی دورانهای زندگی


در همه‌ی دوران‌های زندگی، او[امیرالمومنین (علیه السلام) ] اسوه است. نوجوان‌های ده‌ساله و دوازده‌ساله و سیزده چهارده‌ساله می‌توانند به علی اقتدا کنند؛ او را الگوی خودشان قرار بدهند. چرا؟ چون او در ده یازده‌سالگی، اول کسی بود که اسلام را شناخت و پذیرفت و به دنبال پیغمبر راه افتاد. این، خیلی مهم است.

یک کودک ده یازده‌ساله حقیقت را در میان آن همه دشمنی و انکار بشناسد و پای آن بایستد و برای آن سر از پا نشناسد. جوان‌های بیست‌ساله و بیست‌ودوساله و بیست‌وپنج‌ساله می‌توانند امیر المؤمنین را الگوی خودشان قرار بدهند؛ چرا؟

چون او کسی بود که در بیست و سه‌سالگی- که پیغمبر اکرم در آن زمان از مکه به مدینه هجرت فرمود- مهم‌ترین بار این هجرت بزرگ را بر دوش گرفت و پیامبر عزیزترین شخصیت‌های خاندانش یعنی «فواطم» را به او سپرد تا با خودش از مکه به مدینه بیاورد؛ وکالت خودش را در مکه به او داد که امانتهای مردم را بدهد، قرض‌های پیغمبر را ادا کند، طلب‌های او را جمع‌آوری کند و در مدینه به پیامبر ملحق شود. شب هم که بنا بود بریزند در آن خانه و پیغمبر را با شمشیرهاشان قطعه قطعه کنند، او بود که حاضر شد جای پیغمبر بخوابد؛ خود را در معرض این خطر قرار بدهد. این شخصیت را ببینید! عظمت را ببینید! این می‌شود الگو.

وقتی پیغمبر در مدینه حکومت تشکیل داد، امیرالمؤمنین شد سرباز درجه‌ی یک پیغمبر در تمام این ده ساله؛ از بیست‌وسه سالگی تا سی‌وسه سالگی. هر جا پیغمبر مسئله یا مشکلی داشت، علی‌بن‌ابیطالب (علیه‌السّلام) اول کسی بود که آنجا در کنار پیغمبر و برای دفاع از حقیقت پیغمبر حاضر بود. در جنگ‌ها پیشروِ جنگ، او بود؛ در گره‌های مشکل و باز نشدنیِ جنگ‌های پیغمبر، شمشیر او گره‌گشا بود. هرجا همه عقب می‌نشستند، او جان خود را کف دست می‌گرفت و می‌رفت جلو. هیچ چیز هم برای خود نخواست؛ یکسره در راه خدا و برای خدا و در خدمت پیغمبر.
(2)

 

 

1-امام ‌ای/ ۶ دی ۱۳۷۲

2-امام ‌ای/ ۱۳۸۶/۰۵/۰۶


 
کتاب «ارتقای مرجعیت شیعه»
 
کتاب «ارتقای مرجعیت شیعه» نوشته حسن علی‌پور وحید تلاشی است ستودنی در بررسی انتقادی کتاب «ابتذال مرجعیت شیعه» که توسط محسن کدیور نوشته شده است. این کتاب توسط نشر معارف در ۲۰۷ صفحه و چهار بخش منتشر شد.

به طور کلی در فضای غبارآلود و پر از توهین نمی‌توان بحث علمی کرد، هنگامی که تحلیل‌ها مزه شوری می‌دهد که نشان از جا ماندن از سفره‌ای است که برای بسیاری جا هست و تو نمی‌توانی به دنبال موقعیتی خود را قرار دهی و از این نعمت‌های الهی بهره ببری، آنجاست که شروع به انتقاد می‌کنی و زمین و آسمان را به هم می‌دوزی.

اتفاق جدیدی نیست که شایعاتی را به عنوان کتاب پروبال می‌دهند و طبع می‌نمایند و محققی در این سوی میدان ناگزیر است تا پیرامون باید و نبایدها آن چیزی که نسبت بدان کم توجهی شده است، حرفی را بیان کند.

بخش اول کلیات

در این بخش نویسنده به بررسی نقد چهارتن از افرادی که پیرامون این کتاب اظهار نظر نمودند، پرداخته است، آیت الله مومن، دکتر علی ذوعلم، حجت الاسلام و المسلمین سیدعلی حسینی اشکوری، حجت الاسلام و المسلمین حمیدرضا شاکرین کسانی هستند که کتاب «ابتذال مرجعیت شیعه» را به دایره نقد کشیده‌اند.

در قسمت دیگری از این کتاب با نقد منصفانه اثر به نقاط ضعف و قوت کتاب می‌پردازد. در باب نقاط قوت نویسنده معتقد است که نثر روان و شیوا، بیان مطالب با همه ابعاد و جزئیات به عنوان ویژگی مثبت کتاب می باشند و از سوی دیگر انگیزه‌های غیرمعرفتی و غیر علمی در نگارش متن، تطویل و بازگویی چند باره و چند گونه مطالب، تکراری بودن درون مایه و اشکالات طرح شده و خطا در زمان شناسی و در بازخوانی لایه‌های درونی تفکر شیعه و ایران معاصر به عنوان نکات منفی اثر قابل ذکر هستند.

ادامه مطلب

 

 

اشاره: آیا بین سبک زندگی و نوع ظهور و بروز اجتماعی عالمان دینی در شرایط تحقق حاکمیت دینی و غیر آن تفاوت‌هایی وجود دارد؟ آیا موقعیت حاکمیت دینی اقتضاءات و وظایف تازه‌ای را بر دوش این طیف از نخبگان جامعه می‌گذارد؟ با پیدایش انقلاب اسلامی شرایط تازه‌ای از حیات دینی برای دین، عالمان، دین‌مداران و جوامع معنویت‌گرا به‌وجود آمد. شرایطی که تا پیش از آن تجربه مشابهی برای آن نداشتیم. جامعه پس از انقلاب، نیازمندی‌ها و مراقبت‌های ویژه‌ای را طلب می‌کند که اگر به سرعت و دقت رعایت نشود، دیر یا زود عوارض جانبی و بیماری‌های مزمن او را از پای درخواهد آورد.

در این یادداشت در صدد ارائه هندسه‌ای از حیات عالمان در بستر انقلاب اسلامی و در نسبت با شرایط جدیدی هستیم که انقلاب پدید آورده است.

 

مقدمه:

در دوران انقلاب اسلامی و حاکمیت دین دیگر عالمان نمی‌توانند به همان کارکرد‌های سنتی خود بسنده کنند. شاید اگر تا پیش از این شرایط از وظایف عالمان دینی سخن به میان می‌آمد، تمام مسؤولیت‌های فردی و اجتماعی آن‌ها در یک سطر قابل بیان و توضیح بود، چرا که عواملی چون شرایط اجتماعی، موقعیت زمانه، فشار‌های حاکمیتی و … مانع گسترش دایره فعالیت ایشان می‌شد. از سویی عالمان دینی قرن‌ها به شرایط نسبتاً ثابتی از موقعیت‌های فرهنگی، اجتماعی، ی خو گرفته بودند. هر چند شرایط ویژه سبک خاصی از کارکرد و زندگی را برای ایشان به‌وجود آورده بود اما طولانی شدن این وضعیت در قرن‌های متمادی، این سبک از زندگی را به‌عنوان یک اصل و پایه ثابت از شرایط حیات عالمان دینی تثبیت کرد به‌ گونه‌ای که اگر کسی خارج از فعالیت‌ها و کارکرد‌های سنتی حوزویان نکته دیگری را به‌عنوان وظیفه این طیف مطرح می‌کرد با اعتراض مواجه می‌شد. شاید به همین دلیل است که امروزه سید جمال‌الدین اسدآبادی، شهید مدرس، نواب صفوی و امام خمینی(ره) به‌ عنوان استثناء و خروج از قاعده اولیه حوزه‌ها معرفی می‌شوند.

ادامه مطلب

درآمد:

یکی از مهمترین موضوعاتی که امروزه در محافل علمی و تخصصی حوزوی مورد بحث و نظر قرار می‌گیرد نواندیشی دینی است. عناوینی مانند روشنفکری، نواندیشی، تجددگرایی و… هنگامی که در مقولات دینی و مذهبی قرار می‌گیرند، همواره چالش برانگیز هستند. از این رو با توجه به اهمیت مقوله روشنفکری دینی بر آن شدیم تا با مصاحبه‌ای پیرامون همین موضوع با حجت الاسلام و المسلمین دکتر مریجی، ابعاد مختلف این جریان را مورد نقد و نظر قرار دهیم. بخش اول این گفت‌وگو با عنوان بیماری روشنفکری در ایران تقدیم می‌گردد:

 

اسباط: با سلام و عرض ادب و احترام، لطفا در مورد روشنفکری و نواندیشی دینی و ماهیت آن توضیحاتی را ارائه نمایید؟

در ابتدا می‌خواهم به جمله‌ای از مقام معظم رهبری در مورد روشنفکری اشاره کنم. ایشان می‌فرمایند روشنفکری در ایران، بیمار متولد شده است. در حوزه علمیه هم اوضاع به همین منوال است؛ یعنی من معتقدم در حوزه علمیه هم روشنفکری مبتلای به این بیماری شده است. البته اعتقاد دارم میزان بیماری روشنفکری در حوزه، کمتر از فضای روشنفکری غیرحوزوی است.

به صورت کلی بهتر است به جای واژه نواندیشی خوب و بد، از تعبیر نواندیشی سالم و ناسالم استفاده کنیم؛ چون تعبیر نواندیشی خوب و بد، بار ارزشی دارد. روشنفکری در حوزه به معنای اصطلاحی خود حوزه، در حال گذار است. اساسا ما باید روشنفکری دینی را در قالب حوزه تعریف کنیم؛ چون اگر بخواهیم روشنفکری را در قالب چهارچوب‌های خارج از حوزه تعریف کنیم، حتی کسانی مانند شهید بهشتی و شهید مطهری هم در این قالب جا نمی‌گیرند. اگر ما شهید بهشتی و شهید مطهری را روشنفکر دینی می‌دانیم، در قالب خود حوزه آنها را تعریف می‌کنیم، نه در قالب روشنفکری خارج از حوزه که تمام تلاشش غربی کردن فرهنگ است.

 

اسباط: آیا جریان روشنفکری دغدغه دینی دارد؟

آخرین حرف این جریان را میرزا ملکم خان در طی نامه‌ای به بلنت انگلیسی، بیان می‌کند. میرزا ملکم خان می‌گوید ما تلاش کردیم همه آنچه که اندیشه غربی بیان می‌کند را در لفافه دین مطرح کنیم. این مسئله‌ای که ملکم خان مطرح می‌کند بیانگر این است که جریان مذکور اساسا دغدغه دین ندارد؛ بلکه دغدغه‌اش حاکم کردن اندیشه غربی با ظاهر دینی است. یعنی نظیر همان کاری که در دوره معاویه انجام شد. معاویه، جاهلیت نو را بر منبر و از طریق منبر ارائه کرد. اگر تعریف ما از روشنفکری این باشد، اساسا حوزه در این قالب قرار نمی‌گیرد.

بنابراین ما باید تعریف روشنفکری و نواندیشی دینی را در خود قالب حوزه تعریف کنیم. به نظر من مسئله روشنفکری در حوزه، در حال شکل‌گیری است؛ ولی روند حرکت آن کند است. البته این را باید گفت که برخی از کسانی که ‌می‌خواستند وارد مقوله نواندیشی دینی بشوند، دچار آفت شدند. باید به این نکته توجه کرد که بنای اولیه این جریان‌ها بر سر ثبات و توجه به مشکلات بود، ولی در ادامه برخی از این‌ها ناسالم شدند. روی هم رفته باید گفت که تعداد کسانی که به صورت صحیح و سالم در درون حوزه  وارد جریان روشنفکری شده‌اند، بسیار محدود است؛ ولی وجود دارند.

 

اسباط: نحوه برخورد ما با نظامات غربی باید به چه صورت باشد؟

من نحوه برخورد حوزه با نظامات غرب را به چهار رویکرد تقسیم می‌کنم:

اولین رویکرد:

در مقابل نظامات غرب، رویکرد پذیرش مطلق است. این رویکرد که مبتنی بر پذیرش مطلق و چشم ‌بسته فرآورده‌های غربی است، با عقل، نقل، شرع و عرف سازگاری ندارد.

رویکرد دوم:

که رد مطلق و چشم بسته دست‌آوردهای دیگران است هم با عقل و نقل مطابقت نمی‌کند.

سومین رویکردی:

که ما می‌توانیم در مقابل نظامات غرب داشته باشیم، این است که آنچه از دست‌آورد دیگران که با مبانی کلی ما مغایرت و منافات نداشته باشد را بپذیریم. این رویکرد شبیه همان کاری است که شورای نگهبان در مورد مصوبات مجلس انجام می‌دهد و عدم مغایرت مصوبات مجلس را با شرع و قانون اساسی بررسی می‌کند.

رویکرد دیگری:

که می‌توان داشت و من هم قائل به آن هستم، رویکرد تولید است. این رویکرد به این معناست که ما باید بر اساس نیازها و مبانی فکری خود، به سمت تولید برویم. ما می‌توانیم در این مسیر از فرآورده‌های دیگران هم بهره بگیریم. بالاخره دیگران هم دانشمندانی دارند که در حال تلاش کردن هستند و محصولاتی هم دارند.

قرآن کریم می‌گوید: «مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ؛ کسانی که برای دنیا تلاش کنند، خداوند نصیبی از دنیا به آنها خواهد داد، هر چند که از آخرت نصیبی ندارند.»[۱]

ولی  خدای متعال درباره مومنین می‌فرماید: «مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ» کسانی که برای آخرت تلاش می‌کنند، در دنیا هم از یاری مضاعف من برخوردار هستند. شما به مسئله هسته‌ای توجه کنید، غربی‌ها برای رسیدن به جایگاه فعلی خود، صد و پنجاه سال تلاش کردند، ولی ما در مدت بیست سال به این جایگاه رسیدیم که حتی در این فناوری قابلیت رقابت با آنها را داریم و اگر جلوی ما را نگیرند، در این فناوری از آنها پیشی می‌گیریم.

 

اسباط: در مواجهه با نظامات غربی چقدر توانستیم بر اصول و مبانی خود پایبند باشیم؟

ما نظام فلسفی و فکری مستقل خود را داریم و در این نظام فکری و فلسفی خود از محصول دیگران هم استفاده می‌کنیم؛ اما این موضوع به این معنا نیست که ما دستاوردها و فراورده‌های خودمان را به آنها عرضه کنیم. من در تولد یا شهادت امام رضا(ع) این مطلب را گفتم: همان جریان که در زمان حیات امام رضا(ع) اتفاق افتاد، همین الان هم در حال اتفاق افتادن است. اتفاقی که افتاد این بود که برخی، در فرزندان امام رضا(ع) تشکیک کردند و گفتند که برای اطمینان از این موضوع، باید عالم به علم انساب اظهار نظر کند و حتی در جمع خود، امام(ع) را هم قرار ندادند. شبیه همین داستان در زمان ما این است که ما علوم حوزوی را به غربی‌ها عرضه می‌کنیم تا آنها این مطالب را تائید کنند. مثلا آیه‌ای از قرآن را به آنها عرضه کنیم تا ببینم آیا محتوای این  آیه در چهارچوب‌های علمی غربی قرار می‌گیرد یا نه؟ این یعنی اینکه ملاک صحت آیه قرآن را چهارچوب های علوم غربی قرار بدهیم. این همان چیزی که در زمان ما اتفاق می‌افتد.

برخی از مراکز تخصصی که قصد تولید علم داشته‌اند، بر اثر کاستی‌های معرفتی و غیر معرفتی خود، به سمتی در حال حرکت هستند که عملا مبانی غربی را موید علوم دینی فرض می‌کنند. اینکه ما می‌توانیم در مسیر تولید علم خود از داده‌های غرب استفاده کنیم، به این معنا نیست که ما باید مبانی فکری خودمان را به تائید آنها برسانیم. به طور کلی من اعتقاد دارم که ما باید بر اساس مبانی نظری و معرفتی خود به سمت تولید علم برویم و در این تولید علم از داده‌های دیگران هم استفاده کنیم و این مسئله بیان خود قرآن است؛ آنجا که می‌فرماید: «وشاورهم فی الأمر» یعنی با جامعه شناسی و روان شناسی و دیگر علوم م کنید، ولی «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ»(آل عمران/۱۵۹).


 

[۱] شوری/۲۰

 


مخالفت با قانون، مخالفت با اسلام است

ما امروز مواجه هستیم با مشکلاتی که از خارج برای ما تهیه می‌کنند و صادر می‌کنند و در داخل هم بعضی عناصر وابسته به خارج، تهیه می‌کنند و ما را در مشکلات می‌گذارند. من در اول این سال اعلام کردم که این سال را باید ما سال اجرای قانون بدانیم و با قانون طوری عمل کنیم که هم اسلام و هم دنیا، کارهای ما را یک رفتار صحیح بداند. در کشوری که قانون حکومت نکند، خصوصا، قانونی که قانون اسلام است، این کشور را نمی‌توانیم اسلامی حساب کنیم. کسانی که با قانون مخالفت می‌کنند این‌ها با اسلام مخالفت می‌کنند. کسانی که با مصوبات مجلس بعد از اینکه شورای نگهبان نظر خودش را داد باز مخالفت می‌کنند، این‌ها دانسته یا ندانسته با اسلام مخالفت می‌کنند.

اگر همه اشخاصی که در کشورمان هستند و همه گروه‌هایی که در کشور هستند و همه نهادهایی که در سرتاسر کشور هستند به قانون خاضع بشویم و قانون را محترم بشمریم، هیچ اختلافی پیش نخواهد آمد. اختلافات از راه قانون شکنی‌ها پیش می‌آید. اگر قانون حکومت کند در یک کشوری [اختلافی دیگر نخواهد بود]. چنانچه از صدر عالم تاکنون تمام انبیا برای برقرار کردن قانون آمده‌اند و اسلام برای برقراری قانون آمده است و پیغمبر اسلام و ائمه اسلام و خلفای اسلام تمام برای قانون خاضع بوده‌اند و تسلیم قانون بوده‌اند. ما هم باید تبعیت از پیغمبر اسلام بکنیم و از ائمه هدی بکنیم و به قانون هم عمل کنیم و هم خاضع باشیم در مقابل قانون. قانون برای همه است. البته چنانچه به قانون بخواهند عمل کنند و یک ی را به جای خودش بنشانند، آن صدایش در می آید، لکن باید به آن ی که مقابل قانون می خواهد عرض اندام کند، توجه داد که این قانون است.

شما ها باید خودتان را تطبیق بدهید با قانون، نه قانون با شما

اگر پسر رسول اکرم، دختر رسول اکرم، هم – خدای نکرده – ی کند، رسول اکرم دست او را می‌برد، قانون است. قانون برای نفع ملت است، برای نفع جامعه است، برای نفع بعضی اشخاص و بعضی گروه‌ها نیست. قانون توجه به تمام جامعه کرده است. قانون برای تهذیب تمام جامعه است. البته ‌ها از قانون بدشان می‌آید و دیکتاتور‌ها هم از قانون بدشان می‌آید و کسانی که مخالفت‌ها می‌خواهند بکنند از قانون بدشان می‌آید، لکن قانونی که مال همه ملت است و برای تهذیب همه ملت است و برای آرامش خاطر همه ملت است و برای مصالح همه ملت است، باید محترم شمرده بشود.

نباید چنانچه یک قانونی بر خلاف نظر من بود، من بیایم بیرون و هیاهو کنم که من این قانون را قبول ندارم، این قانون خوب قانونی نیست. قانون خوب است، شما ها باید خودتان را تطبیق بدهید با قانون، نه قانون [خودش را] با شما تطبیق بدهد. اگر قانون بنا باشد که خودش را تطبیق بدهد با یک گروه، تطبیق بدهد با یک جمعیت، تطبیق بدهد با یک شخص، این قانون نیست. قانون در راس واقع شده است و همه افراد هر کشوری باید خودشان را با آن تطبیق بدهند. اگر قانون بر خلاف خودشان هم حکمی کرد، باید خودشان را در مقابل قانون تسلیم کنند، آن وقت است که کشور، کشور قانون می‌شود.

اگر عمل به قانون نشود دیکتاتوری می‌شود

اگر یک جایی عمل به قانون شد و یک گروهی در خیابان‌ها بر ضد این عمل بخواهند عرض اندام کنند، این   همان معنای دیکتاتوری است که مکرر گفته ام که قدم بقدم پیش می‌رود، این همان دیکتاتوری است که به هیتلر مبدل می‌شود انسان، این  همان دیکتاتوری است که به استالین، انسان را مبدل می‌کند.

اگر قانون در یک کشوری عمل نشود، کسانی که می خواهند قانون را بشکنند این‌ها دیکتاتورانی هستند که به صورت اسلامی پیش آمده‌اند یا به صورت آزادی و امثال این حرف‌ها. اگر همه این آقایان که ادعای این را می‌کنند که ما طرفدار قوانین هستیم، این‌ها باهم بنشینند و قانون را باز کنند و تکلیف را از روی قانون همه شان معین کنند و بعد هم ملتزم باشند که اگر قانون بر خلاف رای من هم بود من خاضعم، اگر بر وفاق هم بود من خاضعم، دیگر دعوایی پیش نمی‌آید؛ هیاهو پیش نمی‌آید.

اگر بنا باشد که یک جایی دادستان بخواهد روی قوانین عمل بکند، ما بخواهیم بگوییم که خیر، ما دادستان را قبول نداریم، این معنای دیکتاتوری است. دیکتاتوری همان است که نه به مجلس سر فرود می‌آورد، نه به قوانین مجلس و نه به شورای نگهبان و نه به تایید شورای نگهبان و نه به قوه قضائیه و نه به دادستانی و نه به شوراهای دادستانی و همین طور به همه ارگان‌ها.

قانون معنایش این است که [همه] چیز ها [را] به حسب قانون اسلامی، به حسب قانون کشوری که منطبق با قوانین اسلام است، همه را، وظیفه‌شان را قانون معین کرده. بعد از آنکه قانون وظیفه را معین کرد، هر کس بخواهد که برخلاف او عمل بکند، این یک دیکتاتوری است که حالا به صورت مظلومانه پیش آمده است و بعد به صورت قاهرانه پیش خواهد آمد و بعد این کشور را به تباهی خواهد کشید و این کشور وقتی به تباهی کشیده شد و این مردم متفرق و مختلف با هم شدند، این همان وظیفه‌ای که برای ابرقدرت‌ها باید انجام بدهد، این آدم انجام داده، ولو خودش نمی‌فهمد. اگر بفهمد که دیگر مصیبت بالاتر است، لکن خودشان ملتفت نیستند.

اگر من این نصیحت‌ها را می‌کنم که شما همه به قانون عمل کنید، از هیاهو و جنجال دست بردارید، رومه‌ها از هیاهو و جنجال دست بردارند، قلم‌دار‌ها از هیاهو و جنجال دست بردارند، نویسنده‌ها دست بردارند، گوینده‌ها دست بردارند، اگراین طور بشود، یک کشور قانونی ما پیدا می‌کنیم که   همان کشور اسلامی است و دیکتاتوری از این کشور بیرون می‌رود.

 

 

 صحیفه امام؛ ج ۱۴، صص ۴۱۳ – ۴۱۸

 


 

* یک درس فراموش‌نشدنی

یادآوری بعثت به معنای یادآوری یک حادثه‌ی تاریخی نیست -این آن نکته‌ای است که ما باید در مواجهه‌ی با این حادثه‌ی بزرگ و این خاطره‌ی ارجمند بشری و انسانی همیشه به یاد داشته باشیم- بلکه تکیه‌ی بر این خاطره‌ی پرشکوه در حقیقت تکرار و مرور یک درس فراموش‌نشدنی است در درجه‌ی اول برای خود امت اسلامی؛ چه آحاد امت، چه برجستگان و نخبگان امت -تمداران، دانشمندان، روشنفکران- و در درجه‌ی بعد برای همه‌ی آحاد بشریت. این، تکرار یک درس است، تکرار یک سرمشق است، یادآوری یک حادثه‌ی درس‌آموز است.


* مبعث و راه دشوار آینده‌ی ما
ما مسلمان‌ها البته باید قدر بدانیم؛ باید در پدیده‌ی بعثت بیندیشیم؛ باید از آن درس بگیریم؛ باید این گذشته‌ی پرفروغ را چراغی کنیم برای راه آینده‌ی دشوار خودمان که در پیش داریم.

* هدف بعثت دعوت به توحید بود
بعثت نبی اکرم در درجه‌ی اول، دعوت به توحید بود. توحید صرفاً یک نظریه‌ی فلسفی و فکری نیست؛ بلکه یک روش زندگی برای انسان‌هاست؛ خدا را در زندگی خود حاکم کردن و دست قدرت‌های گوناگون را از زندگی بشر کوتاه نمودن. «لااله‌الاالله» که پیام اصلی پیغمبر ما و همه‌ی پیغمبران است، به معنای این است که در زندگی و در مسیر انسان و در انتخاب روش‌های زندگی، قدرت‌های طاغوتی و شیطان‌ها نباید دخالت کنند و زندگی انسان‌ها را دستخوش هوس‌ها و تمایلات خود قرار دهند.
اگر توحید با همان معنای واقعی که اسلام آن را تفسیر کرد و همه‌ی پیغمبران، حامل آن پیام بودند، در زندگی جامعه‌ی مسلمان و بشری تحقق پیدا کند، بشر به سعادت حقیقی و رستگاری دنیوی و اخروی خواهد رسید و دنیای بشر هم آباد خواهد شد؛ دنیایی در خدمت تکامل و تعالی حقیقی انسان.
دنیا در دید اسلام، مقدمه و گذرگاه آخرت است.
اسلام دنیا را نفی نمی‌کند؛ تمتعات دنیوی را منفور نمی‌شمارد؛ انسان را با همه‌ی استعدادها و غرایز در صحنه‌ی زندگی، فعال می‌طلبد؛ اما همه‌ی اینها باید در خدمت تعالی و رفعت روح و بهجت معنوی انسانی قرار گیرد تا زندگی در همین دنیا هم شیرین شود. در چنین دنیایی، ظلم و جهل و درنده‌خویی نیست و این کار دشواری است و به مجاهدت احتیاج دارد و پیغمبر این جهاد را از روز اول آغاز کرد.

* عربستان، قبل از هجرت
بعثت نبی اکرم برای بشر آغاز راه نویی بود. دنیای محیط بر آن پیام و محل پیدایش این پیام، دنیای بسیار بد و غیرقابل تحملی بود؛ دنیای گرایش و جذب مادیات شدن، دنیای خوی حیوانی، دنیای بی‌مهاری قدرتمندان و زورمندان و زورگویان، دنیای تبعیض و فساد و ظلم و شهوت‌رانی بی‌بندوبار. این وضعیت، مخصوص منطقه‌ی حجاز نبود؛ آن دو دولت بزرگی هم که منطقه‌ی عربستان را احاطه کرده بودند - یعنی ایران ساسانی و امپراتوری روم - دچار همین مشکلات بودند.

* مبعث، پرچم علم و معرفت را برافراشت
مبعث در حقیقت روز برافراشته شدن پرچم رسالتی است که خصوصیات آن برای بشریت، ممتاز و بی‌نظیر است. مبعث در حقیقت پرچم علم و معرفت را برافراشت. بعثت با «إقرء» شروع شد: «إقرء باسم ربک الذی خلق» و با «ادع إلی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة» ادامه یافت؛ یعنی دعوت همراه با حکمت.
 
دعوت اسلامی در حقیقت گسترش و پراکندن حکمت در سراسر عالم و در طول تاریخ است؛ همچنان که بعثت، پرچمداری و برافراشته شدن پرچم عدل است؛
 
یعنی در میان مؤمنین، بندگان خدا و آحاد بشر، عدالت استقرار پیدا کند؛ همچنان که رسالت، برافراشتن پرچم اخلاق والای انسانی است؛ «بعثت لأتمم مکارم الاخلاق». خدای متعال خطاب به پیغمبر می‌فرماید: «و ما أرسلناک الا رحمة للعالمین»؛ یعنی همه‌ی چیزهایی که بشر - در همه‌ی زمان‌ها، در همه‌ی شرایط و در هر نقطه‌ی عالم - به آن نیاز دارد، در این بعثت گنجانده شده است؛ یعنی علم و معرفت، حکمت و رحمت، عدل و برادری و برابری؛ چیزهای اساسی‌ای که جریان زندگی سالم انسان به اینها وابسته است. حتی با این‌که در اسلام، جهاد مقرر شده است، و جهاد یعنی مبارزه با زورگویی و -البته بعضی کسان به‌طور بدخواهانه، اسلام را به خاطر حکم جهاد، دین شمشیر معرفی کردند- اما همین اسلام می‌فرماید: «و إن جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله»؛ یعنی باز آنجایی که شرایط اقتضا میکند، صلح را بر جنگ ترجیح میدهد.

* مبعث بزرگ‌ترین روز تاریخ بشر است
روز مبعث، بی‌شک بزرگترین روز تاریخ بشر است؛ زیرا هم آن‌کسی که طرف خطاب خداوند قرار گرفت و مأموریت بر دوش او گذاشته شد -یعنی وجود مکرم نبی بزرگوار اسلام صلی‌الله- بزرگترین انسان تاریخ و عظیم‌ترین پدیده‌ی عالم وجود و مظهر اسم اعظم ذات اقدس الهی است؛ یا به تعبیری خود اسم اعظم الهی وجود مبارک اوست و هم از این جهت که آن مأموریتی که بر دوش این انسان بزرگ گذاشته شد -یعنی هدایت مردم به سوی نور، برداشتن بارهای سنگین از روی دوش بشر و تمهید یک دنیای مناسب وجود انسان و بقیه‌ی وظایف لایتناهی بعثت انبیا- وظیفه‌ی بسیار بزرگی بود. یعنی هم مخاطب بزرگترین است؛ هم وظیفه بزرگترین است. پس، این روز بزرگترین و عزیزترین روز تاریخ است.
اگر کسی بخواهد محتوای بعثت را در چارچوب آنچه که با عقول ناقص خودمان برداشت میکنیم، محصور کند، یقینا به مبعث و حقیقت بعثت و حقیقت این رسالت ظلم شده است. نمی‌شود محتوای بعثت پیامبر را به حدود فهم و دید ناقص ما محدود کرد؛ ولی اگر بخواهیم در یک جمله، بعثت و محدوده‌ی بعثت را - اگرچه لایتناهی است - تعریف اجمالی بکنیم، باید عرض کنیم که بعثت متعلق به انسان و برای انسان است؛ انسان هم لایتناهی است و ابعاد عظیمی دارد و محدود در جسم و در ماده و در زندگی چند روزه‌ی دنیا نیست؛ فقط محدود در معنویات هم نیست؛ محدود در یک قطعه‌ی مشخصی از تاریخ هم نیست. انسان، همیشه و در همه حال انسان است و ابعاد وجودی او، ابعاد لایتناهی و ناشناخته‌ای است. هنوز هم انسان موجودی ناشناخته است. بعثت، برای این انسان و برای سرنوشت این انسان و برای هدایت این انسان است.

* بعثت پیغمبر خاتم در رأس همه حوادث تاریخ بشر قرار می‌گیرد
اگر ما در بین حوادث تاریخ بشر -حوادثی که برای انسان‌ها پیش می‌آید -بعثت انبیا را از همه‌ی این حوادث، در سرنوشت بشر مهمتر و مؤثرتر بدانیم- که همین هم هست، بعثت پیغمبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم از لحاظ اهمیت، در رأس همه‌ی حوادث بزرگ و کوچک تاریخ بشر قرار می‌گیرد.
هیچ حادثه‌ای از قبیل انقلاب‌های بزرگ، مرگ‌ها و حیات‌های ملت‌ها، پدید آمدن اشخاص بزرگ، از بین رفتن اشخاص بزرگ و ظهور مکتب‌های گوناگون، اهمیتش برای بشریت، به اندازه‌ی بعثت‌های انبیا نیست؛ همچنان که امروز شما می‌بینید، ماندگارترین شکل‌های فکر و ذهن آحاد بشر، همان شکل‌هایی است که ادیان به آنها داده‌اند و تا ابد هم همین‌طور خواهد بود. اگر چه امروز بسیاری از کسان در عالم هستند که مستقیماً خود را در پرتو اشعه‌ی بعثت نبی اکرم قرار نداده‌اند - یعنی غیرمسلمانان - اما همان‌ها هم از برکات این بعثت، تاکنون منتفع شده‌اند.
بی‌شک علم و تمدن بشر، خلقیات نیکو در میان انسان‌ها، عادات خوب و بسیاری از این مقوله چیزها، اگر ظاهراً هم به ادیان متصل نباشد، در ریشه‌ی اصلی، جوشیده‌ی از ادیان و معارف الهی است و در رأس آنها بعثت نبی مکرم اسلام است؛ لیکن درعین‌حال همه‌ی بشریت - در آینده هم بیشتر - از این برکات استفاده خواهند کرد. بنابراین بزرگترین، مهمترین و برجسته‌ترین حادثه در تاریخ بشر، این بعثت است.
خدای متعال به برکت اسلام، به برکت توجه به معنویت اسلام و توجه به پیام ی اسلام، ما را از آن رنج‌ها خلاص کرد؛ یعنی بعثت برای این نبود که یک عده مردم، عقیده‌ای را در ذهن خودشان حفظ کنند و اعمال شخصی را انجام دهند، اما نظام اجتماعی، تحت حاکمیت دشمنان خدا و اندادالله باشد! بعثت آمد تا زندگی مردم را شکل دهد. بحمدالله این کار در نظام اجتماعی اسلام انجام گرفت؛ ملت ما هم آثارش را مشاهده کرد و ثمرات شیرین آن را هم چشید.
بنده احساس می‌کنم که ما احتیاج داریم که در زمینه‌ی اخلاق و تزکیه و تهذیب، بر روی نفوس خودمان و نفوس دیگران کار کنیم. نوسازی معنوی نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران، این مجاهدت بزرگ را لازم دارد و این هم یکی از پیامهای مهم بعثت است.
 

 

 

 



 

اشاره: چالش‌ها و آسیب‌های تبلیغ، سازمان‌های موازی در امر تبلیغ و عدم اتخاذ رویکرد تخصصی در آن امروز تبلیغ دینی را در کشور به سمت‌وسویی کشانده که اثرگذاری آن با شک و ابهام بسیاری همراه است و علاوه بر این ارزیابی دقیقی هم از نتایج تبلیغ در سراسر کشور وجود ندارد، این ضعف و آسیب در عرصه تبلیغ روی کار آمدن گروه‌های جهادی تبلیغی را به همراه داشته که خود این مسأله هم گاهی با چالش‌هایی همراه شده است، در این رابطه پژوهشگر پایگاه تخصصی جریان‌شناسی اسباط گفت‌وگویی با  حجت‌الاسلام سید محمد مطلبی‌پور، مدیر مؤسسه تبلیغی جهادی میقات ترتیب داده‌ است.

 

شما وجود یک سیستم واحد در عرصه تبلیغ را چقدر ضروری می‌دانید؟

از کلماتی مانند سیستم، واحد و یکپارچه می توان برداشت های مختلفی صورت بگیرد و معمولا هم بدترین نوع برداشت اتفاق می‌افتد، برای نمونه از کلمه سیستم یکپارچه به سرعت یک مدیریت واحد و مدیریت بسته و بسیط ، فرماندهی و فرمانبردار به ذهن متبادر می‌شود که قطعاً این سیستم مورد تأیید نیست؛ اما اگر سیستم یکپارچه با این مفهوم که بعد از نیازسنجی، بسترسازی و افراد در جهت‌های مختلف سازماندهی بشوند، معنی شود، می توان آن را یک ضرورت دانست و نقطه مقابل موازی‌کاری همین سیستم یکپارچه است. در مقابل اگر در یک سیستم مدل بسته اتفاق بیفتد و همه افراد مم شوند در یک مدل طراحی شده حرکت کنند خلاقیت اتفاق نمی‌افتد.

در عمده اقدامات در کشور اول فعالیتی اتفاق می‌افتد و بعد ساختار برای آن تعریف می شود. یعنی همیشه ساختارها پشت فعالیت‌ها وحوزه‌های فکری افراد درجامعه می‌دوند، برای نمونه اول حرکت‌های جهادی درکف جامعه ایجاد شده و بعد سازمان بسیج سازندگی در نتیجه آن تشکیل شد.

ساختارها همیشه نسبت به عناصر خودجوش عقب‌اند و اگر بخواهیم افراد را به یک ساختاری که حرکتش حرکت سنگین و ثقیلی است محدود کنیم طبیعتاً راه رشد را بسته‌ایم.

بهترین راهکار به نظر شما چیست؟

خلاقیت، استقلال، هویت و دوندگی را نباید از کار بندازیم، در نظام‌های موفق دنیاظرفیت‌های خودجوش برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کنند.حتی در حوزه طرح و اندیشه، طرح‌های خود را به دید عموم می‌رسانند و طرح‌ها و اندیشه‌های نو و کارآمد بیرونی را خریداری می‌کنند و می‌دانند که ظرفیت‌های بیرونی بیشتر از ظرفیت‌های خودشان و استفاده نکردن از آن به معنی بستن راه رشد خود مجموعه است.

امروز در کشور ما هم برای طراحی یک پوستر فراخوان عمومی صادر می‌شود، چرا که امروز همه می‌دانند گستردگی یک اندیشه را نمی‌توان در یک نظام جمع کرد و باید از کمیته‌های می به صورت هیئت علمی‌های مجازی استفاده کرد، قطعاً وجود یک سیستم یکپارچه لازم است؛ اما به شرط نبستن حوزه‌های رشد فردی.

عملکرد طلاب در فعالیت‌های جمعی و اجتماعی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در همان سال‌های اول ورود به حوزه همه اساتید تأکید دارند که موفق بودن در این عرصه با تدریس است. ما تدریس را که رشد انبیاست به یک منفعت شخصی تنزل می‌دهیم، در ضمیر ناخودآگاه طلبه منفعت فردی به منفعت جمعی سیطره پیدا می‌کند و یک کار فردی را تشویق و ترویج می‌کنیم. وقتی نظام سازی وجود ندارد دو طلبه کار واحدی را می‌خواهند انجام بدهند و طبیعی است که بین آن‌ها اختلاف پیش می‌آید چرا که نگاه جبهه‌ای وجود ندارد و باز این مسأله به عدم ت‌گذاری کلان در نظام حوزه باز می‌گردد. اگر مشاهده می‌کنیم که طلبه‌ها راضی نمی‌شوند با هم کار جمعی انجام بدهند به این خاطر است که همه را هدایت کرده‌ایم که در یک حوزه ورود پیدا کنند.

در همه مجموعه‌ها هم همین‌طور است، اگر در فوتبال هم همه ۱۱نفر را دفاع بگذاریم کسی گل نخواهد زد و اختلاف پیش می‌آید.

ریشه اصلی این موضوع اول در عدم کار جمعی در نظام فکری حاکم و تربیت طلبه‌ها حتی در عرصه تبلیغ و دوم، در عرصه تقسیم کار می توان دید.تقسیم کار در عرصه ساختار و محتوا صورت نگرفته است، اگر چه کار گروهی به طور کلی در بین ایرانیان ضعیف است چرا که نظام تربیتی ما مطابق با این موضوع استوار نشده است نظام تربیتی طلاب هم همانند سایر حوزه ها بدین گونه است.

 

وضعیت کشور امروز در زمینه نخبگان تبلیغی به چه صورت است و آیا نخبگان تبلیغی ما ظرفیت و توانایی در صدر بودن را دارند؟

بین تعریفی که ما از نخبه می‌کنیم یعنی نگاه ساختاری و سازمانی با تعریفی که مردم دارند تفاوت وجود دارد، در برخی موارد ما خواستیم این برچسب نخبگی را به زور به کسی بچسبانیم، شاید با استفاده از ابزارها بتوانیم ده نفر را رسانه‌ای کنیم اما این ده نفر را نمی‌توانیم درچشم مردم یکسان کنیم.

مطالبات مردم مطالبات حقیقی اصیل بجایی است و مخاطب جنس خود را می‌شناسد. برای نخبه ویژگی‌هایی را تعریف کرده‌ایم که یا برای مردم اهمیتی ندارد و یا حتی ضد نظر مردم است.

استفاده از ابزارهایی رسانه ای در فضای تبلیغی در کشور ما چه اشکالی دارد؟ چرا که ما نتوانسته ایم مانند برخی کشیش ها ۷۰ هزار نفر را در یک سالن جمع کنیم که با علاقه برای گوش دادن یک سخنرانی ۳ساعته جمع شوند، ما چه چیزی را نداشته‌ایم که نتوانستیم به این هدف برسیم؟

هر چیزی را که به عنوان رسانه از آن یاد بکنیم برای بزرگ کردن یک سوژه لازم است اما کافی نیست، ما درکشور منبرهایی ۷۰هزار نفره را داریم و مصداق آن جمع شدن مردم در روز عاشوراست، ما می‌توانیم مردم را جمع کنیم؛ اما عواملش آن چیزی که ما می‌خواستیم و عواملش مدیریت شده نبوده، برای مثال همین سخنران در یک روز دیگر این تعداد مخاطب نخواهد داشت.

اما مقایسه آن با کشیش مسیحی هم غلط است، در غرب نبود معنویت موج می‌زند، مثل اینکه در یک بیابانی یک گوشه‌ای سایه باشد همه در آن تجمع می‌کنند؛ اما در کشور ما قطب های بسیار زیادی از معنویت وجود دارد و این باعث عدم تمرکز می‌شود، ظرفیت کشور ما در حوزه مبلغان و مخاطبان یک ظرفیت بی‌نظیر است؛ اما این هدفگذاری برای عامل موفقیت غلط است و جمعیت نمی‌تواند صرفاً به عنوان عامل موفقیت لحاظ شود.

ابزارهای رسانه‌ای می‌توانند در تبلیغ کمک کننده باشند؟

ابزار رسانه مانند همه ابزارهای دیگر اگر قرار باشد جای افراد را بگیرد بر اساس مبنا اشتباه و اگر قرار باشد کمک بکند که آن فرد مطالبش را منتقل کند مفید است، در بسیاری از موارد فضای مجازی جای فضای حقیقی را گرفته که این آسیب برزگی است. فضای مجازی نمی‌تواند حقیقت جامعه باشد.

شیوه‌های نوین تبلیغی اام آور اند؛ اما جایگزین افراد نباید باشد.

فضای مجازی گستردگی زیادی می‌آورد؛ اما نسبت تاثیرش بسیار کمتر است. اثر پیامی که در یک کانال مجازی برای هزار نفر گذاشته می‌شود با پیامی که روی منبر گفته می‌شود یکسان نیست.

آیا طلبه‌ها در زمینه فضای مجازی منفعل نبوده‌اند؟

طلبه‌ها را باید به چند دسته تقسیم کنیم، ما بدنه‌ای از طلاب داریم و ساختاری از طلاب، عموم طلبه‌ها در فضای مجازی هم اثرگذار نیستند و تأثیر پذیرند، اما طلبه هایی که در فضای حقیقی تاثیرگذار بوده‌اند در فضای مجازی هم توانسته‌اند اثرگذار باشند، طلبه‌های فعال در همه عرصه‌ها فعالند.

افق دید شما در خصوص وضعیت تبلیغی کشور چیست؟

رهبر معظم انقلاب در سال ۸۶ فرمودند که حوزه اگر به همین منوال بخواهد ادامه دهد اگر نمیرد به انزوا کشیده خواهد شد، یکی از ابعاد و جوارح حوزه هم همین نظام تبلیغی است.

گروه‌های اقماری به همین دلیل تشکیل می‌شود که حوزه رسالت خود را به درستی انجام نداده است، گروه‌های خودجوش برای جبران ضعف‌ها و نواقص تشکیل می‌شوند، روی‌گردانی از نظام های تبلیغی بسیار جدی است اگر نظام تبلیغی حوزه بخواهد با همین روال ادامه بدهد در مسابقه موجودیت خود بازنده است و می توانیم پیش بینی کنیم که در سال های آینده فلان نظام تبلیغی اعزام مبلغ وجود نخواهد داشت، اینده نظام‌های تبلیغی موجود هم همان اینده حوزه است که اگر تکان نخورند اگر نمیرند به انزوا کشیده خواهند شد.

 

پایان.

 


 

یک گروهی که با اسلام و ت اسلام سر سخت مخالف بودند. از اولش هم مخالف بودند. اولش هم وقتی که مرحوم آیت‌الله کاشانی دید که اینها خلاف دارند می‌کنند و صحبت کرد، اینها [این‌] کار کردند [که‌] یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند و اسمش را «آیت‌الله» گذاشتند! این در زمان آن[محمد مصدق] بود که اینها فخر می‌کنند به وجود او. او هم مُسلِم نبود. من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم [.] من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست؛ این سیلی خواهد خورد. و طولی نکشید که سیلی را خورد. و اگر مانده بود سیلی بر اسلام می‌زد.

صحیفه امام؛ ج14؛ ص456 | جماران؛ 25 خرداد 1360

بعضی از این هم‌لباس‌های ما مثل موریانه‌ای که در یک بنایی بیفتد، دارند آبروی هزارساله ت را ذره ذره میخورند و از بین میبرند؛ برای این‌که ت را از چشم مردم بیندازند، خوبی‌ها و گذشت‌ها و فداکاری‌ها را نمی‌گویند. علم و دانش ت را انکار می‌کنند و تقوای آنها را منکر می‌شوند؛ همچنان که پنجاه سال، در دوران رژیم پهلوی هم از این کارها می‌شد.

آبروی هزارساله‌ی ت

من یک‌وقت خدمت امام عرض کردم که در این انقلاب و در پیروزی آن، تمام ذخیره‌ی آبروی هزارساله‌ی ت به کار آمد. این‌طور نبود که فقط ت نسل حاضر و شخص امام بزرگوار (رضوان‌اللَّه‌تعالی‌علیه) به تنهایی این کار را کرده باشند. آن آبرویی که امام ما پیدا کرد، ناشی از هزار سال سابقه‌ی خوب علمای شیعه در بین مردم بود. شیخ طوسی و سیّد مرتضی و علمای بزرگ فیمابین آن دوره تا دوره‌ی ما، هر کدام قطره‌یی بر این ظرف آبرو و حیثیت ت شیعه اضافه کردند. مجموع این آبرو به کار آمد، تا این انقلاب پیروز شد. ایشان این حرف را تصدیق فرمودند.۱۳۷۰/۰۵/۳۰

علمای اسلام – بخصوص علمای شیعه در ایران – ذخیره‌ی عظیمی از حیثیت عمومی به وجود آوردند، که آن ذخیره توانست این انقلاب را به پیروزی برساند. اگر کسی خیال کند که این انقلاب عظیم با آن قدرت روحی و آن صلابت معنوی امام – که آن‌طور که ما دیده‌ایم و تجربه کرده‌ایم، در هزاران هزار انسان، یکی آن‌طور پیدا نمی‌شود – بدون آن اعتقاد معنوی عمیق مردم ایران به علما – که این ذخیره، همین اعتقاد است – ممکن بود با همان رهبری پیروز بشود، مطمئن باشید اشتباه کرده است. اگر آن ذخیره‌ی ایمان عمیق نسلهای پی‌درپی نمی‌بود، هیچ دستی نمی‌توانست به صورت خلق‌الساعه چنین انقلابی را به وجود بیاورد و به پیروزی برساند.

امام، یکی از همان سلسله‌ی اطیاب بود؛ یکی از همان کسانی بود که خود بر این ذخیره، سهم بسیار عظیمی را اضافه کرد؛ به ت و به رهبران اسلامی آبرو داد؛ اما از آن ذخیره، این بزرگوار حداکثر استفاده را در جای خود و به نحو صحیح انجام داد. ۱۱/۱۰/۱۳۷۰

مراقب باشیم ما جزو آن موریانه‌ها نباشیم

یک وقتی به مناسبتی خدمت امام رسیدیم؛ صحبت راجع به یک بود که یک تخلفی کرده بود و امام با ما م می‌کردند که با او چگونه رفتار شود. من به ایشان مفصل گفتم که این پیروزی شما در انقلاب، محصول هزار سال آبروی ت شیعه است – والّا چرا باید وقتی یک مرجع به میدان آمد، مردم این‌طور به دنبالش بیایند و جانشان را فدا کنند، که در نهضت امام بزرگوار ما کردند. هزار سال آبروی شیعه متراکم شد تا به اینجا رسید که یک مرجعی مثل امام بزرگوار ما که جرئت داشت، شجاعت داشت، قابلیت داشت، روح فداکاری و آگاهی به زمان داشت، پا بگذارد وسط میدان، و مردم هم به دنبالش بیایند – حالا بعضی از این هم‌لباسهای ما مثل موریانه‌ای که در یک بنایی بیفتد، دارند این آبروی هزارساله را ذره ذره می‌خورند و از بین می‌برند؛ ایشان هم این معنا را تصدیق کردند. واقع قضیه همین است. باید مراقب باشیم ما جزو آن موریانه‌ها نباشیم. خدای نکرده هر عملِ زشت و وقیح و یک کار نامناسبی که از یکی از ماها سربزند، رخنه‌ای در آن ذخیره‌ی ارزشمند هزار ساله‌ی ت و علمای شیعه است. ۱۷/۰۸/۱۳۸۵

 

 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

اجاره خودرو ماجراهای خواستگاری به کانال ما در فیلو بپیوندید https://fiilo.ir/saieddrb فروشگاه توت فایل ترک اعتياد مرجع رسمي مقالات لوازم آرايش Alan سَمت درس دانلود خلاصه همه درسها و نمونه سوالات امتحانی درس اندیشه اسلامی